لحن لبخندش هنوزم مسریه حالت چشماش آدم میکشه مثل یه بیماریه بی انتها یه دفعه میاد و کم کم میکشه بس که اسفنده تنش بی رحم بود زندگیم روی لباش کز کرده بود واسه کشتن چشماش کافی نبود این دفعه موهاشو قرمز کرده بود من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده ی نامردا مثل یه ویرونیه بی ابتدا مثل جنگیدن برای باختن مثل تصویرای غرق دلهره وقتی از ما عکس می انداختن مطمئن از این که پایانش خوشه مثل یه اسب کر میتاختم اون فقط عشق منو از دست داد من تمام زندگیمو باختم من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده ی نامردا من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده ی نامردا
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.